طی سالهای اخیر، خصوصیسازی آموزش به یکی از جنجالیترین موضوعات نظامهای آموزشی تبدیل شدهاست. بسیاری از کشورها به امید بهبود کیفیت مدارس و افزایش رقابت، مسیر خصوصیسازی را در پیش گرفتند، اما آیا این سیاست واقعاً توانسته به رشد یادگیری و افزایش کیفیت آموزش منجر شود؟ بدون شک پاسخ این سؤال خیر است.
بررسیها در امریکا نشان داده، آموزش پولی تجربه چندان موفق نبودهاست. ساموئل آبرامز، پژوهشگر و استاد دانشگاه، در کتاب «آموزش و ذهنیت تجاری» توضیح میدهد که چرا تبدیل مدارس به کسبوکار نتیجه مطلوبی نداشته. او معتقد است که مدرسه، بر خلاف بازار، مصرفکنندهای دارد که قدرت انتخاب ندارد؛ «کودکان»، آنها که نه میتوانند کیفیت آموزش را بسنجند و نه امکان انتخاب آگاهانه دارند. حتی والدین نیز معمولاً به دلیل فاصلهای که میان خانواده و مدرسه وجود دارد، نمیتوانند عملکرد دقیق مدارس را ارزیابی کنند.
این در شرایطی است که مدارس خصوصی در امریکا برای جلب رضایت والدین، تمرکز شدیدی بر آزمونهای استاندارد داشتند. در نگاه اول، این سیاست منطقی به نظر میرسد، اما در عمل نه به رشد تحصیلی منجر شد و نه انگیزه معلمان را افزایش داد، چراکه رقابت میان معلمان بیشتر شد، اما به همان میزان همکاریها از بین رفت و حتی خلاقیت در روشهای تدریس نیز کاهش یافت. در نهایت، نه نمرات بهبود یافت و نه محیط یادگیری غنیتر شد؛ بلکه فقط یک فضای تجاری و مکانیکی بر مدارس حاکم شد.
متأسفانه ما نیز قدم در این مسیر معیوب گذاشتهایم. روند پولیسازی آموزش در ایران به یکی از موضوعات بحثبرانگیز در سالهای اخیر تبدیل شدهاست، روندی که در قالب کاهش حمایتهای دولتی از آموزش عمومی شکل گرفته و تأثیرات گستردهای بر دسترسی اقشار مختلف جامعه به آموزش باکیفیت گذاشته است. برخی معتقدند که این سیاستها، کاهش عدالت آموزشی را رقم زده، چراکه خانوادههای کمدرآمد توانایی پرداخت هزینههای بالای تحصیل را ندارند. این در حالی است که کشورهای موفق در زمینهآموزش، مانند فنلاند، سیاستهای متفاوتی اتخاذ کرده و سرمایهگذاری بر مدارس عمومی را در اولویت کاری خود قرار دادهاند.
عمده کارشناسان و تحلیلگران حوزه آموزش بر این باورند مسیر پولیسازی آموزش، مشکلات عدیدهای را در نظام آموزش و پرورش کشور به وجود آوردهاست، اما چه باید کرد؟ اگر واقعاً بخواهیم نظام آموزشی کارآمدی داشته باشیم، باید سرمایهگذاری بر مدارس عمومی را جدی بگیریم. مدارس عمومی باکیفیت، برخلاف مدارس خصوصی، هدفشان سود مالی نیست، بلکه تربیت نسل آینده است. معلمان با حقوق مناسب، کلاسهای کمجمعیت، امکانات رفاهی و آموزشی استاندارد، همگی در کیفیت یادگیری تأثیر مستقیم دارند.
بدون شک، سرمایهگذاری در مدارس عمومی نهتنها عدالت آموزشی را تقویت میکند، بلکه سبب میشود همه کودکان، فارغ از وضعیت مالی، به یک آموزش باکیفیت دسترسی داشته باشند. برای داشتن جامعهای پیشرفته، باید از تبدیل آموزش به یک تجارت سودآور جلوگیری کرد و آن را به عنوان یک سرمایهگذاری اجتماعی در نظر گرفت.
پرواضح است که پولیکردن آموزش، به جای آنکه کیفیت یادگیری را ارتقا دهد، تنها رقابت ناسالم، فشار روانی و کاهش خلاقیت را به دنبال داشتهاست. حال اگر هدف، ساختن آیندهای بهتر است، باید آموزش را از چنگال منطق بازار بیرون کشید و آن را به یک خدمت اجتماعی تبدیل کرد، زیرا آموزش، پایهرشد جوامع است، نه کالایی برای خرید و فروش.